داستانی زیبا از کتاب سوپ جو که با بیش از ۳۴۵میلیون لایک رکوردار در دنیای مجازی در سال ۲۰۱۵ بوده و ادامه دارد.


ما یکی از نخستین خانواده‌هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمی‌رسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.

بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چیز را در مورد همه‌کس می‌داند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.


100 داستان عاشقانه تلفن ,یک ,قاب ,جو ,سوپ ,کتاب ,کتاب سوپ ,سوپ جو ,پی بردم ,بردم که ,من پیمنبع

بـعــضــی وقــتــا یــه نـفــر

حس بودنت

داستان عاشقانه حلقه

داستان عاشقانه سنگ فروشی

داستان زیبای عاشقانه

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

فرق عشق با هوس

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

انواع بیمه و بیمه تکمیل درمان دانلود بازی و برنامه وب سایت رسمی راتین رها بهمن کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. خرید انواع لوازم یدکی کوماتسو آموزش دیجیتال مارکتینگ شیفت پلاس مدیران خودرو - خرید اقساطی مدیران خودرو ارزان سرا فناوری اطلاعات و ارتباطات